شهر تاریخی بیشاپور
بيشاپور يكي از شهرهايي است كه شاپور اول آنرا بنیاد نهاد
واژه بي بر سر نام شاپور آمده است،اين همان واژه به يا وه در زبان پهلوي است كه به چم
نيك است. محققان آنرا شهر زيباي شاپور دانسته اند
شهر تاریخی بیشاپور در ۱۲۰ کیلومتری جنوب شیراز و ۲۳ کیلومتری غرب شهرستان کازرون واقع شده است. بیشاپور در کنار جاده شاهی روزگار باستان واقع شده که در دوره هخامنشیان «تخت جمشید» و « استخر » را به شهر باستانی « شوش» و در دوره ساسانی شهر « گور» و « بیشاپور » را به « تیسفون » پایگاه شاهنشاهی ساسانی پیوند می نموده است.ونخستین شهرهای باستانی است که دارای تاریخ نوشته شده شهرسازی می باشد. این تاریخ سنگ نبشته ای است که با دو خط اشکانی و ساسانی بر روی ستون سازه یادبود بیشاپور تراشید شده است .با توجه به وضعیت جغرافیایی بیشاپور رودخانه شاهپور و « تنگ چوگان» این شهر در روزگار خود سرآمد شهرهای دوره ساسانی بوده است
.
خُواَاِ ت وَدَتام اوستایی، ازدواج با محارم نیست
دیر زمانی است که دشمنان فرهنگ وتمدن ایران باستان و آیین زرتشت، ازدواج با محارم یا پیوند زناشویی با نزدیکان مانند خواهر ومادررا به زرتشتیان نسبت می دهند. و با این نگرش همراه با تهمت های دیگری مانند آتش پرستی ودوگانه پرستی برآنند تا شاید دلدادگان آیین راستی وخرد و خواستاران فراوان برای پیوستن به فلسفه وبینش زرتشت را گمراه و پشیمان کرده باشند.
پیوند زناشویی با نزدیکان نه تنها در بینش اشو زرتشت و سروده هایش گا تاها نیامده است و پیروان زرتشت هیچگاه از این چنین شیوه نادرستی پیروی نکرده اند، بلکه زرتشت در تنها موردی که درباره پیوند زناشویی در گاتها سخن به میان آورده برای زناشویی کوچکترین دخترش به نام پورچیستا با جوانی خردمند و به دور از خانواده زرتشت به نام جاماسپ بوده است. با این گزارش چنانچه در بینش زرتشت، سنت زناشویی با نزدیکان پسندیده بود و جایگاه باارزشی داشت. برای بنیانگذاشتن چنین رسمی بیگمان زرتشت خودش با دخترش ازدواج می کرد ویا به یکی از پسرانش سفارش می کرد تا با خواهرشان پیوند زناشویی داشته باشند نه اینکه با آزادی گزینش از پورچیستا درخواست کند که با خرد خویش رایزنی کرده و سپس جاماسپ را که در دین داری نام آور شده را به همسری خویش بپذیرد.
تو پورچیستا اسپنتمان ای جوان ترین دختر زرتشت
درباره او(جاماسپ) که پای بند اندیشه نیک است
وهمبستگی با راستی وخردمندی را به تو ارزانی می دارد
با خرد خود رایزنی کن
وسودمندترین کاری که برپایه پارسایی استوار است در پیش گیر
(گات ها هات 53 بند3)
برهمه آشکار است که در روزگاران گذشته، یونانیان، رومیان و به ویژه تاریخ نگاران دوران هخامنشی و ساسانی مانند هرودت و یهودیانی که روی خوشی از ایرانیان نداشته اند گزارش های نادرستی از رفتار ایرانیان ثبت کرده اند. پس از آن نیز تازیانی که به ایران روی آورده اند. برای مثبت شمردن حمله خود به ایران به چنین دروغ پردازی ها و برداشت های نادرست دامن زده و از برخی واژگان اوستایی وپهلوی به ویژه واژه ” خُواث وَدَتام” برداشت نادرست داشته اند. پس از آن پژوهشگران ایرانی وخارجی نیز که در آیین زرتشت پژوهش کرده اند از اینگونه برداشت ها و دروغ پردازی ها بدون توجه به درستی ونادرستی آن بهره گرفته وگاهی آن را به عنوان سپر دفاعی در برابر پویایی آیین راستی به کارگرفته اند و شوربختانه اینگونه دروغ پردازی ها همچنان نیز ادامه دارد.
برداشت نادرست؛
برکسی پوشیده نیست که چنانچه در برخی از نوشته های یونانی، عربی، سریانی و پهلوی در باره واژه “خُودث وَدَتام” جستجو شود به برگردان نادرستی از این واژه خواهد رسید که به پیوند زناشویی با نزدیکان نیزشباهت دارد.
واژه اوستایی “خُواَاِت وَدتَه” که در زبان پهلوی به ریخت “خُوا یت وَدَس” و “خوایت وَدَت” نیز بیان شده است چم (معنی) درست آن به خویشان رسیدن، به نزدیکان پرداختن، مهربانی با خویشان، ازخود گذشتگی و همانند آنهاست. و شباهت کاربردی نزدیکی با واژه ” صِله رَحِم” دارد که در رفتار اسلامی بر آن تاکید شده است.
چنانچه بخواهیم مهربانی کردن به خویشان را در پیوند زناشویی نیز پذیرا باشیم، چرا خویشان را با خانواده از هم باز نمی شناسیم، فرزند خویشان به چم دختر وپسرخاله، خالو، عمو و عمه می باشند که پیوند زناشویی با آنان ناشایست نبوده است. بنابراین خویشان را با اهل خانه و خانواده یعنی مادر و خواهر اشتباه نگیریم. در گذشته یکی از سنت های پسندیده این بود که چنانچه پسر ودختری در خویشاوندان باشد نخست آنان را به همسری می گرفتند تا همه فرزندان یک قبیله برای تداوم وپیشرفت خانواده سر وسامانی داشته باشند.
در نیایش روزانه زرتشتیان و در سرود مَزدیسنو اهمی از اوستای کشتی، در بخش ویژه آن که پیمان داری به دین زرتشتی را یادآوری می کند از واژه خواَاِت ودتام نیزبهره گرفته شده است.
مَزدیسنُو اَهمی. مَزدیسنُو زَرَه توشتریش. فرَوَرانِه آستو تَس چا. فرَوَرتَس چا. آستویه هومَتم مَنُو. آستویه هوختُم وَچُو. آستویه هوَرشتِم شکیه اُتنم.
برمی گزینم دین مزدیسنا را که سفارش شده زرتشت است و استوارم براین کیش. می ستایم اندیشه نیک را، می ستایم گفتارنیک را، می ستایم کردار نیک را.
آستویه دَاِنام وَنگوهیم مازدَیسنیم. فرَسپایه اُخذرام. نیذاسنه یی تیشِم. خُوات وَدتام. اَشه اُونیم.
می ستایم دین نیک مزدیسنا را که نکوهنده جنگ وخونریزی و ستایشگر آشتی و از خودگذشتگی و پارسایی است. (خرده اوستا، اوستای کشتی)
سیزده فروردین ماه
سیزده فروردین ماه
ﻣﺎ ﻛﻪ ﻣـیﺩﺍﻧﻴﻢ ﻛﻪ ﻧﺰﺩ ﻧﻴﺎﻛﺎﻥ ﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺳﺨﻨـی ﺍﺯبد ﺷﮕﻮﻧـی ﻭ ﻧﺤﺴـی ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .سیزدهمین روز از هر ماه تیر یا تشتر نام دارد. در باور ایرانیان پیش از اشوزرتشت تیر ( تشتر) ایزد باران است و ایرانیان باستان از بامداد روز تیر از ماه فروردین سفره نوروزی را بر میچیدند و سبزهها را با خود بر میداشتند و به دشت میبرند و به آب روان می سپردند و با نیایش به درگاه اهورامزدا آرزوی بارش باران و سالی پر ازفراونی و شادی مینمودند. سیزدهمین روز از هر ماه تیر نام دارد و در سیزدهمین روز از ماه تیر آرش قهرمان ایرانی در حالی آشتی را در ایران برقرار میسازد که جان خود را ازدست میدهد.شاید ناخجستگی روز سیزده در نزد ایرانیان باستان در آن باشد
ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺍﻳﻦ ﻧﻜﺘـه ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﻬﻢ ﻳﺎﺩ ﺁﻭﺭی ﻣـیﺷﻮﺩ ﻛﻪﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺟﺎﻥ ﺑﺎﺧﺘﻦ ﻭ ﻳﺎ ﻣﺮﮒ ﺁﺭﺵ ﮔﻔﺘﻪ ﻣـیﺷﻮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﺎ ﻓﺮﺧﻨﺪﻩ ﻣـیﺷﻤﺎﺭﻧﺪ، ﺑﻪ ﺩﺭﺳﺘـی ﻭﺍﺭﻭﻥ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﻧﻴﺴﺖ ﻧﺰﺩ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﺭﺵ ﻧﻤـی ﻣﻴﺮﺩ ﻭ ﺟﺎﻥ ﻧﻤـی ﺑﺎﺯﺩ ﺑﻠﻜﻪ ﺟﺎﻥ ﻣـیﺍﻓﺸﺎﻧﺪ ﻭ ﺟﺎﻥ ﻣـیﺑﺨﺸﺪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻣـی ﺍﻓﺸﺎﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﻣـی ﺑﺎﻟﺪ ﻭ ﻣـی ﺍﻓﺰﺍﻳﺪ.
ﺟﺸﻦ ﺗﻴﺮ ﺭﻭﺯ / ﺭﻭﺯ ﻃﺒﻴﻌﺖ / ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺳﺒﺰﻩ ﻭ ﺁﺏ / ﭘﺎﻳﺎﻥ ﮔﺎﻣـه ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﺍﻧﺴﺎﻥﺟﺸﻦ ﭘﺎﻳﺎﻧـی ﺭﻭﺯﻫﺎی ﻧﻮﺭﻭﺯی ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻢ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺷﺎﺩی ﺑﺮﺍی ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧـی ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻭ ﺁﺏ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻫﺴﺖ ﻭ ﻫﻢ ﺁﻏﺎﺯ ﺳﺎﻟـی ﻧﻮﻭ ﺟﻮﺍﻥ ﺷﻮی ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻭ ﻫﻤﻴﺸﮕـی. ﺁﺏ ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺯﺭﺗﺸﺘـی ﻧﻤﺎﺩ ﻫﺌﻮﺭﻭﺗﺎﺕ / ﺧﺮﺩﺍﺩ ﻭ ﻳﺎ ﺭﺳﺎﻳـی ﻳﺎﻓﺘﻦ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺷﺪﻥ (ﺧﺮﺩ) ﺍﺳﺖ ﻭﮔﻴﺎﻩ ﻭ ﺭﺳﺘﻨـی ﻫﺎ ﻧﻤﺎﺩ ﺍﻣﺮﺗﺎﺕ / ﺍﻣﺮﺩﺍﺩ ﻭ ﻳﺎ ﺑـی ﻣﺮﮒ ﺷﺪﻥ ﺑﻪ ﻣﻴﻨﺶ ﺭﻭﺍﻥ ﺷﺪﻥ، ﺭﺷﺪ ﻛﺮﺩﻥ، ﮔﺴﺘﺮﺵ ﻳﺎﻓﺘﻦ ﻭ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺍﺳﺖ ﻭﻫﺮ ﺩﻭ ﺑﺎ ﻫﻢ (ﺳﺒﺰﻩ ﺑﻪ ﺁﺏ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ) ﺑﻪ ﻣﻴﻨﺶ ﺟﻮﺍﻥ ﺷﺪﻥ ﻫﻤﻴﺸﮕـی ﻭ ﺑﺎﻟﺶ ﻭ ﮔﺴﺘﺮﺵ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ.”
نمادهای مادی امشاسپندان بر سر سفره نوروز
***نمادهای مادی امشاسپندان بر سر سفره نوروز***
عدد هفت برای ایرانیان ارجمند است؛مانند:هفت آسمان،هفت روز هفته،هفت خان رستم،هفت کشور ،هفت سین و.. هر یک از این امشاسپندان دارای دو جنبه مادی و معنوی هستند.بدین معنا که هر یک از امشاسپندان در عالم مادی دارای نماد ویژه و نگهبان بر یک داده اهورایی است که ما آنرا به عنوان نماینده امشاسپندان بر روی خوان (سفره یا میز) میگذاریم
سپند مینو به مفهوم مینوی ورجاوند( مقدس)، در دین مزدیسنی(زرتشتی)انسان کامل ترین آفریده خدا است و به عنوان نماینده او روی زمین شمرده میشود.بنابراین حضور انسان راستی جو و نیکی خواه در کنار سفره و همچنین گذاشتن اوستا، نشانی از سپنته مینیو است
بهمن امشاسپند به مفهوم اندیشه نیک و در جهان مادی نگهبان و پشتیبان جانوران سودمند است. بنابراین یکی از فرآوردههای حیوانات سودمند مانند شیر،تخممرغ و… را بر روی سفره میگذاریم
اردیبهشت امشاسپند به مفهوم بهترین راستی و پاکی که نماد آن در جهان مادی آتش است و بهمین دلیل بر روی سفره شمع یا چراغ روشن میگذریم
شهریور امشاسپند به مفهوم نیروی شهریاری و فرمانروایی بر خویشتن،در عالم مادی نگهبان بر فلزات است،بنابراین بر روی سفره، فلزات و سکه میگذریم
سپندارمذ امشاسپند به مفهوم کامل اندیشی،فروتنی،مهربانی و در عالم مادی،زمین نماد آن است.سفره که بر روی آن هفت سین چیده میشود و گذاشتن کوزه گلی سبز شده نیز نمودار این امشاسپند است
خرداد امشاسپند به مفهوم کمال و رسائی و نماد آن آب است. گذاردن کاسه آن و آویشن بر روی سفره این منظوررا میرساند
امرداد امشاسپند به مفهوم بیمرگی،جاودانگی و در عالم مادی نگهبان بر گیاهان و روییدنیهاست.گذاشتن گل وگیاه و سبزه بر روی سفره نمودار این امشاسپند است
(c) Arshtad.wordpress.com
جشن سَده
جشن سده بر همگان خجسته باد
آتش جشن سده، آتش مهر وطن است / کاندر این ملک نخواهد که شب تار بود
خجسته آيين «سده» كه همهساله روز دهم بهمن ماه و هنگام غروب آفتاب برگزار ميشود، این جشن در شمار جشنهاي كهني است كه هزاران سال است در ايران برگزار ميشود
اين آيين شكوهمند را نياكان از ديرباز پاس داشتهاند، حتي در زمان هجوم تازيان و تاتارها و مغولها نيز آن را هرطور كه توانستهاند برگزاركردهاند
این جشن از آیین های ملی ایرانیان به حساب می آید زیرا داستان شکل گیری سده به پدیده کشف آتش درتاریخ ایران باز می گردد که افتخار ملی ایرانی را گزارش داده است داستان پدیدآمدن و مهار شدن آتش و بنیاد نهاندن جشن سده در شاهنامه فردوسی بدین گونه آمدهاست که هوشنگ ، پادشاه پیشدادی با چند تن از نزدیکان برای شکار از کوه میگذشتند که مار سیاهی نمودار شده. هوشنگ سنگ بزرگی را از زمین برداشته و به سوی آن مار رها کرده است. سنگ پرتاب شده به جای برخورد با مار به سنگی دیگر برخورد کرده و از برخورد سنگها ، شعله آتش پدیدار شده است. به فرخندگی چنین رویدادی هوشنگ و همراهانش آنشب را جشن گرفته اند واز آنجا که این شعله برای ماندن نیاز پیوسته به هیزم داشته است کسانی انتخاب شدند تا از آتش پرستاری کنند که به خاموشی وسردی گرایش نیابد جشن سَـدَه بزرگترین جشن آتش و یکی از کهنترین آیینهای شناخته شده در ایران باستان است. در آغاز شامگاه روزجشن سده ، همه مردمانِ سرزمینهای ایرانی بر بلندای کوهها و بام خانهها، آتشهایی برمیافروخته و هنوز هم کم وبیش بر میافروزند. مردمان نواحی مختلف در کنار شعلههای آتش و با توجه به زبان و فرهنگ خود، سرودها و ترانههای گوناگونی را خوانده و آرزوی رفتن سرما و آمدن گرما را میکنند. همچنین در برخی نواحی، به جشنخوانی، بازیها و نمایشهای دستهجمعی نیز میپردازند سَدَه در زبان اوستایی به معنای برآمدن و طلوع کردن است . در روایتهایی تازه جشن سده را به صد روز گذشتن از زمستان بزرگ و یا پنجاه شب و پنجاه روز مانده به نوروز تعبیر میکنند
در فرهنگ و باورهاي ايراني انسان آفريده اهورامزدا است و هماهنگ با جهان و طبيعت زندگي ميكند. از همه پديدهها سود ميبرد و به جهان و جهانيان سود ميرساند. هماهنگي با محيط زيست و حفظ و نگهداري و استفاده بهينه آن از پايههاي آرماني ايراني و بهويژه از باورهاي دين زرتشتي است. برگزاري جشن سده و حفظ و نگهداري آتش و احترام به همه پديدههاي سودمند آفرينش از اين اعتقاد راستين سرچشمه گرفتهاست. در جشن سده با افروختن هيمه بزرگي از هيزم در هنگام غروب آفتاب، گرمي و روشنايي را كه هر دو نمادهاي سودمند اهورايي هستند، شب سرد و تيره به روز روشن پيوند مييابد و آرزوي روشني و گرمي خانوادهها و مهر و دوستي همه خويشان و آشنايان و شهروندان و در نهايت آشتي و مهرورزي همه مردم ايرانشهر در دل و ديده هر ايراني فروغي تازه ميگيرد
داستان را آن چنان كه در شاهنامه آمدهاست، بخوانيم
جهـانــدار هوشنــگ با راي و داد بـه جــاي نــيا تـاج بر سر نهــاد
بگشت از برش چرخ ساليچهل پر از هـوش مـغز و پر از راي دل
چــو بنشست برجايــگــاه مـهي چنينگفت برتخت شاهنشهي
كه بر هفت كــشور منم پادشــا جهـــاندار پـيـــروز و فــرمـانـروا
بـه فــــــرمــان يــزدان پيــروزگــر بداد و دهــش تنگ بستـم كمر
وزان پس جهان يك سـر آباد كرد هــمه روي گـيتي پر از داد كرد
نخستين يكي گوهر آمد به چنگ به آتـش ز آهن جدا كرد سنـگ
ســرمايه كـــرد آهــــن آبـــگـــون كزان سنگخارا كشيدش بـرون
يكـي روز شاه جهان سوي كـوه گـذر كرد با چند كس هم گروه
پــديـــد آمــد از دور چــيــزي دراز سيــه رنـــگ و تيره تن و تيزتاز
دوچشم ازبرسرچودوچشمهخون زدود دهــانش جهـان تيره گون
نگهكرد هوشنگ باهوش و سنگ گرفتشيكيسنگوشدتيزچنگ
به زور كيــــاني رهــانيد دســـت جهانسوزمارازجهانجويجست
برآمد به سنـگ گران سنگ خـرد همانوهمينسنگبشكستگرد
فروغي پديد آمد از هر دو سـنگ دل سنگ گـشت از فروغ آذرنگ
نشـد مــار كــشته و لـيكــن زراز ازين طـبع سـنگ آتش آمد فراز
جهــــانـدار پيــش جهــان آفـرين نيايش همي كرد و خواند آفرين
كه اورا فروغي چنيـن هـديه داد همـين آتـش آنگــاه قـبله نهـاد
بگــفتـــا فـروغيست ايـن ايــزدي پرستيـــد بايـــد اگـــر بخــــردي
شب آمد برافروخت آتش چو كوه همـان شـاه در گـرد او با گـروه
يكيجشنكردآنشبو باده خورد سده نام آن جـشنفرخنده كرد
ز هوشنــگ ماند اين سده يادگار بـسي باد چون او دگر شهـريـار
كــز آباد كـــردن جهــان شاد كرد جهــاني بـــه نيـكي ازو يـاد كـرد
سروده عارف قزوينی در ستایش اشوزرتشت
سروده عارف قزوينی در ستایش اشوزرتشت
عارف قزوینی شاعر گرانقدر ایران در سده پیش و در دوران قاجاریه به دنیا آمد و از جمله شاعران علاقهمند به فرهنگ ایران به شمار میآید. این شاعر ارجمند و دوستدار ایرانزمین، شعر زیبایی دارد كه در ستایش اشوزرتشت سروده است.
زرتـشـت
بهنام آنكه در شانش كتاب است
چــراغ راه دیـنــش آفتــاب اســت
مـــهیـــن دســتور دربــار خـدایـی
شــــــرف بخــش نـــژاد آریــــایـی
دوتا گــــردیده چـــرخ پیـر را پشت
پی پـــوزش بـه پیـش نام زرتشـت
بــه زیــر سـایـه نـامــش تــوانـــی
رسـید از نــو بـه دور باســتانــــی
ز هــاتف بشــنود هر كس پیامش
چو عـارف جان كند قربـان نامــش
شـفق چون سر زند هر بامـدادش
پی تـــعظیم خـور، شــادم بیـادش
چومن گردوستداریكشورخویش
ستایــش بایــدت پیـغمبر خویــش
بــه ایمــــانی ره بیــگانــه جویــی
رها كن، تا بــه كی بــی آبـــرویی
به قرن بیـست گـــــر در بنــد آیی
همان به، دیـن بـــهدینان گـــرایی
بهچشم عقل، آندینرا فروغاست
كه خود بنیـان كن دیـو دورغ است
چون دین كردارش و گـفتـار و پندار
نـكو شـد بـهـتر از یـك دیــن پــندار
در آتشـــكده دل بر تــــو بــاز است
درآ كاین خانه سـوز و گــداز اسـت
پایه هاي دین زرتشت
پایه هاي دین زرتشت
اشوزرتشت، پیام اهورامزدا (دانای بزرگ هستی بخش) را به شیوایی و رسایی در سروده های خویش آورده است. پیامهای کتاب اشوزرتشت “گاتها” نام دارد که نخستین سرودهای شعرگونه جهان است و از درست زیستن و رستگاری سخن می گوید. گاتها، اندیشه پرور و خردگرا است و برای همه انسان ها در هر جا و زمانی ساده ترین و بهترین الگوی رفتاری را به گونه خردمندانه و به دور از هرگونه پندارهای خرافی و نادرست، گفته است. پیام گاتها، مانتره است که «سخن اندیشه برانگیز» معنی می دهد. از دیدگاه گاتها، زندگی مادی انسان بایستی با طبیعت سازگار و هماهنگ باشد و در بینش مینوی انسان باید با یاری وهومن دریچه دل خود را به سوی راز هستی بگشاید تا روشنایی راستین را ببیند. شناخت خداوند، پرورش و پویایی، ویژگی های اخلاقی و نزدیک شدن به اهورامزدا، ارزشمندترین آرمان سفارش شده اشوزرتشت در زندگی انسان است.
گاتها و آموزش های اخلاقی آن
یکتاپرستی
گاتها نخستین کتاب سپندینه ای است که از چندین هزار سال پیش مردمان را به شاهراه یگانگی راهنمائی نموده و بر ضد گروه پروردگاران آریایی آیین مزدیسنا (یکتاپرستی) را استوار ساخت. در سراسر اوستا خداوند یگانه اهورامزدا (دانای بزرگ هستی بخش) نامیده شده است.
آرمان زندگی
نگرش آیین زرتشت به جهان هستی، پیروی و پیوستن به قانون اَشا است. از دیدگاه او، خداوند جان و خِرَد ، جهـان را بر پایه هنجـاری آفریده که بر همه هستی حکمفـرماسـت. او این هنجار و نظم خردمنـدانه را « اَشـا » می نامد و انسان باید خود را با هنجار هستی، همگام و همراه سازد. در آموزش های اشوزرتشت آمان از آفرینش و نتیجه از زندگانی این است که هر فردی باید در آبادی جهان و شادمانی جهانیان بکوشد و خود را با اندیشه ، گفتار و کردارنیک جاودانی نماید. اشوزرتشت می گوید ” ما باید نیروی خود را صرف خدمت و خوشبختی دیگران نمائیم و آسایش آنان را فراهم آوریم تا بتوانیم جهان و جهانیان را خوشبخت سازیم.
چند برداشت آموزنده دیگر از گاتها
سراسر گاتها پند و درس زندگیست. برای نمونه چند مورد آن را می آوریم
آزادی
کیش اشوزرتشت، دین آزادگی و آیین داد و امید است. برای نمونه گاتها، انسان را به گزینش منش نیک، رهبر دانا، دوست خردمند و همسر اَشو سفارش می کند ولی وادار نمی سازد. دین زرتشت به هر شخص به عنوان فرد ارج می گذارد. آزادی و اختیار یکی از با ارزش ترین داده اهورایی است و هیچ کسی حق گرفتن آن را ندارد.
ای خداوند خرد هنگامیکه در روز ازل جسم و جان آفریدی و از منش خویش نیروی اندیشیدن و خرد بخشیدی. زمانی که به تن خاکی روان دمیدی و به انسان نیروی کارکردن و سخن گفتن و رهبری کردن عنایت فرمودی خواستی تا هر کس به دلخواه و با کمال آزادی راه و کیش خود را برگزیند. هات 31 بند 11
برابری زن و مرد
در آیین زرتشت، انسان ها از هر نژاد ، ملیت و قوم، با هر زبان و رنگ پوست، دین و باور، از حقوقی برابر برخوردارند. برتری دینی، قومی و نژادی در این آیین نیست. زرتشت تنها عامل برتری را پایبندی به قانون اَشا و پیروی از اندیشه، گفتار و کرداد نیک می داند. از دیدگاه اشوزرتشت، خداوند، همه انسانها را آزاد آفریده و آنها را از بخشش آزادی و خِرَد برخوردار ساخته تا با بهره گیری از اندیشه خویش، دیدگاه پیشنهادهای گوناگون را ارزیابی کند و با اختیار کامل بهترین راه را در زندگانی برگزینند. چنانکه انسان ها از آزادی اندیشه و بیان برخوردارند، از حق آزادی در گزینش دین و آیین نیز بهره مند هستند. وقتی انسان ها از حقوقی مسازی برخوردار باشند، زن و مرد نیز در همه مراحل مادی و مینوی زندگی حقوقی برابر دارند.
ای مردم بهترین سخنان را به گوش هوش بشنوید و با اندیشه روشن و ژرف بینی آنها را بررسی کنید. هر مرد و زن راه نیک و بد را شخصاً برگزینید. هات 30 بند 2
خوشبختی ما در خوشبختی دیگران
مزدا اهورایی که فرمانروای یگانه است چنین پاداش روا داشته است که « خوشبختی از آن کسیست که دیگران را خوشبخت سازد.
مهر ورزی
در آیین زرتشت، جنگ و دشمنی چه از برای کشورگشایی و چه بنام گسترش دین، نادرست است. او به جهانی سرشار از دوستی و مهربانی می اندیشد. همه انسانها باید با پیوستن و پایبندی به اَشا ، مهربانی و یگانگی را در بین خود گسترش دهند تا دوستی جهانی پدیدار گردد. هر زرتشتی به هنگام نیایش روزانه ، باوز و پیمان خود را در سرود « مَزده یَسنو اَهمی» به مهر و آشتی در دین مزدایی زرتشی استوار می سازد؛ او آیینی را پیروی می کند که مخالف جنگ و خونریزی و ستایشگر آشتی، از خود گذشتگی و پارسایی است.
این سخنان را به نو عروسان و تازه دامادان می گویم . امیدوارم اندرزم را بگوش هوش بشنوید و با ضمیری روشن آنرا نیک دریابید و بخاطر بسپرید همیشه با نیک منشی و مهر و دوستی زندگی کنید و در راستی و پاکی و مهر ورزی از یکدیگر پیشی جوئید. چه بیگمان از زندگی سرشار از خوشی و خوشبختی برخوردار خواهید شد. هات 53 بند5
شادی و شاد زیوی
دین زرتشت، آیین شادمانی است. از این رو پیروان زرتشت شاد بودن و خوش زیستن را برگزیده اند و از افسردگی و سوگواری دوری می کنند. در این آیین جشن و سرور یکی از راه های نیایش و ستایش خداوند و نزدیک شدن به اوست. پیامبر ایران، پیروان خود را شادمان و خشنود می خواهد زیرا در پرتو این فروزه ها، تنِ انسان ، نیرومند و روان او شاد می گردد. در نتیجه شوق به کار و کوشش در آن فزونی می یابد. در بینش اشوزرتشت خوشبختی و آسایش راستین تنها با تلاش و از راه راستی به دست می آید و هرگز انسانی که از راه ناشایست خود را خوشبخت می پندارد به خرسندی راستین دست نیافته است.
ای پروردگار برای برخورداری از شادمانی و خوشبختی ، بخشایش بیمانندت را بمن بنما. ای هستی بخش بخشایشی را که از اندیشه و کردار نیک سرچشمه می گیرد بمن ارزانی دار. ای آرمیتی ای نمود عشق و بردباری، بوسیله راستی دلهای ما را روشن ساز تا به شادی و خوشبختی دست یابیم. هات 33 بند 13 و هات 33 بند 10
سازندگی و آبادی
یکی از مؤثرترین عوامل آبادانی و پیشرفت که خوشبختی مردمان را به دنبال خواهد داشت، کار و کوشش است. اشوزرتشت از همه خواستار است که در راستای پیروی از قانون اَشا و به یاری منش نیک تا آنجا که می توانند برای پیشرفت و آسایش جامعه انسانی تلاش کنند و سازندگی ایجاد نمایند. هنرآفرینی و تلاش در انجام کارنیک، یکی از راه های نیایش پروردگار است. بر این پایه ، درویشی، ریاضت کشیدن، تنبلی و گوایی از کارهای ناشایست می باشد.
پروردگار را بشود مانند کسانیکه جهان را بسوی رسایی و آبادی پیش می برند از آفریده های وفا دار تو باشیم. هات 30 بند9
آموزش
دانا باید با دانش خویش نادان را آگاه سازد. نشاید که نایخرد گمراه بماند. هات 31 بند17
راستی
ای مردان و زنان از دروغ بپرهیزید. از پیشرفت ریا و فریب جلوگیری کنید و بدانید آن خوشی و سروری که از راه نادرست و بدبختی و بیچارگی دیگران بدست آید جز رنج و افسوس چیزی ببار نخواهد آورد. هات 53 بند6
باور ایمان
مرد خردمند با آگاهی از اینکه عشق و ایمان به خدا سرچشمه راستی است گمراهان و زشتکاران را به پرورش منش پاک و انجام کار نیک و مهرورزی به دیگران اندرز خواهد داد و سرانجام ای خداوند جان و خرد همه زشتکاران با آگاهی از حقیقت بسوی تو خواهند آمد. هات 34 بند 10
کمک به دیگران
مرد دانا و توانائی که بنا به دستور ایزدی و یا از راه مهر و عواطف انسانی خواستاران کمک را خواه از هواخواهان راستی و یا دروغ به گرمی پذیرا شود. او پیرو راه اشا بوده و زندگیش سراسر سرشار از راستی و درستی می باشد. ای هستی بخش دانا او بخردی است که با نیروی دانش، گمراه را از تباهی و نیستی رهانیده و او را به خودشناسی و اتکا به نفس رهبری خواهد کرد. هات 46 بند 5
مهر و دوستی
خشم و نفرت را از خود دور کنید. اجازه ندهید اندیشه هایتان به خشونت و ستم گرایش پیدا کند. به منش پاک و مهر و محبت دلبستگی نشان دهید، رادمردان پاک سرشت برای گسترش راستی و درستی پیوند استوار خواهند ساخت و هواخواهان راستی را بسوی بهشت جایگاه تو ای اهورا که منزلگه راستان و پاکان است رهبری خواهند کرد. هات 48 بند٧